آقاي خاكي عزيز،برادرم:
«كمي آنسوتر از پرچين انديشه» را خواندم. مكرر هم خواندم، به ياد جملهاي افتادم كه در مقاله پبشينت نوشته بودي كه:
«هنرمند از زبان كساني سخن ميگويد كه خود قادر به سخن گفتن نيستند.» شما از زبان من سخن گفته بوديد.
بر دلم نشست. دست مريزاد. من نيز به قدر وسع و طاقتم از آن. جام سكرآور چشيدهام. با آن چشمه و آب زلال اندكي از تشنگيم را فرو نشاندهام. از آن عوالم چندان هم بيگانه نيستم. پس بيدليل نبست كه مقالهات را بسيار بسيار پسنديدم و بارها و بارها مرور كردم. نميخواستم ـ و در آن حد نيستم ـ كه چيزي بر آن بيفزايم. امّا چند سطري نوشتم. شايد پاسخ من را از لابلاي آن سطور بيابي.
به هر حال من از بن دندان ممنون شمايم و اين سطور را به قصد سپاس و درودي به شما نوشتهام.
شهداد حيدري
4/5/69
کامل نوشته با دانلود متن زیر ببینید: