ناامیدی مردم از استادان مدیریت
مقدمه
چند هفتهای است برش کوتاهی از احساساتی شدن یکی از استادان مدیریت (عضو شورای عالی اداری) درباره آینده، در شبکههای مجازی اهل مدیریت دست به دست می چرخد. دیروز در جمعی از اساتید مدیریت، سخن از این ماجرا به میان آمد و مایه طنزپردازیها و گاه سخنان غیراخلاقی برخی از آنان درباره بروز این احساسات شد. آنها به واسطه انتشار کتاب روشنفکری حرفهای توسط اینجانب- که در آن رسالت و کارکرد این نوع از روشنفکران را در تحول نظام اداری تشریح کردهام- مرا بر میانگیختند تا درباره سخنان آن استاد داوری کنم. به انواع ترفند از آن گریختم زیرا دیری است متوجه شدهام جامعه علمی ما پیش از افزودن آمار مقالات isi به صداقت و شجاعت نیازمند است.(پيامبر میفرمايند: «النَّجاةُ فی الصِّدق، كما أنَّ الهلاكَ فی الكِذب؛ نجات انسان در صداقت است همچنانكه هلاكت در دروغ است.».. )
در پایان جلسه بر خود لازم دانستم به عنوان معلمی از جمع رشته مدیریت چند جملهای به بهانه این فیلم بنویسم شاید سودی داشته باشد.
مدعیان نجات در بوته آزمون
بسیاری از استادان مدیریت تا همین دو دهه اخیر در کلاس ها و همایشها با مظلومنمایی از غصب(؟!) مناصب مدیریتی توسط دانشآموختگان رشتههای دیگر سخن میگفتند. آنها اوضاع را جوری جلوه میدادند که اگر امور به دست آنان باشد ناجی کشتی در گِل نشسته نظام اجراییاند و ایران گلستان می شود. اما در دو دهه اخیر و بویژه در چندسال اخیر که دانشآموختگان رشته مدیریت( بویژه کسانی از دانشگاهی خاص) بیشتر مناصب کشور را در اختیار دارند همین مردم دیدند و میبینند که چگونه وزراتخانهها، سازمانها و اموری که به دست آنان افتاده است چگونه در بسیاری موارد بدتر از پیشینیان آنها اداره می شوند.(طنز ماجرا در این جاست که در گذشته لقب دکتر استادانی که مدیر سازمانها میشدند برای کارمندان با مدارک پایین سازمانها ایجاد جبروت و ابهت میکرد اما اکنون به دلیل کارخانه مدرکسازی شدن دانشکدههای مدیریت و موسسات آزاد،… سازمانها انباشتهها از دکاتر رسمی و مسمایی شده است لذا بسیاری از کارمندان بی باورانه به استادان مدیریت می گویند: اینک ما دکتر و شما هم دکتر. خندهدار آن است که بسیاری مفتخر به دکتری منابع انسانی آن هم از نوع استراتژیک آن هم هستند.)
کامل این مقاله را در پی دی اف زیر میتوان مشاهده کرد: