گاهنبشت: بانک خاطرهها
آغازینه
بانک ملی برای من فقط یک بانک نیست، بلکه مکانی است که از کودکی نامش برایم خاطرهانگیز است. خاطره هایی چون: با پدرم برای واریز و برداشت پول به شعبه رفتن ، حیرانی از بالا آمدن حباب هوایی که یکباره بر سطح ظرف آبخوری داخل شعبه ظاهر می شد. در مسیر بازگشت از شعبه در باغچه بستنی فروشی، با پدرم بستنی خوردن. (یادم هست روزی در باغچه بستنی فروشی، گربه ای کلهاش را آن سوتر از میز ما، در دیگ شیر فرو برده بود و ما هم بیخیال او را نگاه میکردیم و کاری به کارش نداشتیم و بستنی میخوردیم.) چگونه می توان فراموش کرد افتتاح حساب از سوی بانک ملی برای دانش آموزان دبستانی که اولین تجربه حضورم در سیستم مالی بود، حسابی که از ابتدای جنگ نیم سکهای جایزه برده بود و من سالها بیخبر از وجود چنین جایزهای بودم! هنوز که هنوز است قلک آهنی اهدایی بانک ملی در کتابخانه من است.
ادارات آموزش در سازمان های ایرانی
متاسفانه در اکثر سازمانهای ایران به اداره آموزش به عنوان جایی که هزینهبر است و در فرآیند عملیات سازمان نقش موثری ندارد می نگرند
کامل این مطلب را در زیر می توان مشاهده کرد: