در سالهای اخیر که هر روز پیامک شرکت کنترل کیفیت هوا فرمان در خانه ماندن می دهد و محبوسم می سازد گاهی به این پرسش می اندیشم که:
چرا بیشتر روشنفکران ما که غم “توسعه عقلانیت” در این سرزمین را دارند شکل ابتدایی عقلانیت را (که محاسبه هزینه- منفعت است) با رفتار خود به نمایش نمی گذارند و به مال و جان خود آسیب می رسانند؟!
آخر اینان که به خیال خود تاریخ سازان ما هستند، چه نیازی به دود دارند وقتی روزانه این همه آلودگی را می بلعند؟
پای صحبت هر کدامشان که می نشینی دهها توجیه شبه فلسفی و شعر برای تدوام وابستگی اش به دود تحویل می دهد اما نمی توانند بگویند آخر این چه دردی است که با دود درمان می شود؟! آیا آنها که مدعی درکهای عمیق از زندگی و سیاست هستند چرا نمی دانند با پول این سیگارها ، پیپ ها، قلیان ها، منقل ها و لوله ها… که اسیر آن شده اند می توانند هر یک به سهم خود دهها دفتر و قلم و کتاب را به کودکان درمانده وطن خویش هدیه کنند به جای آن که اثر هنری از خود در بکنند برای تاریخ ایران؟!…
راستی چرا با خود فکر نمی کنند یکی از همین کودکان که با ایثار پول دود جناب هنرمند از آموخته گان می شود، شاید بتواند در بزنگاه تاریخ ، سرنوشت ملت خویش را دگرگون کند.
فیلم کوتاهی در باره مضمون نوشته بالا در لیک زیر آمده است
https://www.aparat.com/v/frfjpoz