گاهی که ذهن خویش را می کاوم تا بفهمم چگونه شمس در آسمان ضمیر من تابیدن گرفته است، به داستانهای طوطی و بازرگان و موسی و شبان در کتابهای دبستان می رسم.در آن ایام،این داستان ها چنان مرا دربارۀ زندگانی مولانای رومی کنجکاو کردند که به هرکسی میرسیدم دربارۀ او میپرسیدم.یادم هست پدرم کارگری داشت به نام نامدار، که از پیروان آیین اهل حق بود. من مدام از او دربارۀ مولانا سئوال میپرسیدم. هنوز به یاد دارم که یکبار لابهلای صحبتهایش گفت: «طبق كلام مقدس یاری (دفتر)، مادر شمس تبریزی از خاكستر حلاج كه در رود دجله ريختهاند، آبستن شده است نمیدانم چرا و چگونه در دوران تحصیل در مقطع راهنمايى، شيفتة آثار دكتر صاحبالزمانى شدم. روزى در يكى از این كتابها، برگة تبليغ كتاب خط سوم به چشمم خورد که قيمتش شاید حدود 9 تومان بود. دو سه روز بعد با هدف پسانداز برای خرید این کتاب، قلکی تهیه کردم. چند ماه بعد که کتاب به دستم رسید دیدم حتی بسیاری از کلمات کتاب را نمیتوانم درست بخوانم، اما چنان مسحور قطعۀ (تکه) مشهور به خط سوم شدم و آن را روی دفترهای پاکنویس درسهایم می نوشتم و مدام از خود میپرسیدم چگونه امکان دارد آدمی، آنچه را که مینویسد و میگوید نتواند بخواند یا بفهمد؟!آری، شمس تبریزی، گرچه بر کاغذ، خطی برجای نگذاشت و خرقهای به کسی نداد تا سلسلة شمسیه را بنیانگذاری کند، اما توانست به قول خودش، معانی پلنگطبع را به جان فقیه دفتربارۀ قونیه بیندازد تا شیخی به نام مثنوی به جهان آورد که خرقهپوشِ صحبت آن کاملِ تبریزی است. کتاب حاضر که حاصل خانه نشینی و بازنشستگی از آغاز دوران کرونای است در برگیرندۀ دو بخش است. بخش(الف) آفتابی ز مشرقها بُرون/ در این بخش ابتدا سخنانی دربارۀ چندوچون ماهیت و ساختار مقالات، راز ننوشتن او و چگونگی انتقال معانی به مولانا در قالب پرسش و پاسخ شرح داده میشود، سپس رویکردی هرمنوتیکی به نام سامانک فهمندگی ـ که از ابداعات مؤلف است ـ برای فهم مقالات ارائه میگردد. بخش (ب) تاروپودهای قبایی از آتش /نگارنده شرح کامل متن مقالات موجود را ناممکن و بیهوده میداند لذا در این بخش، برای فهم چهل قطعه(متنک) برگزیده از مقالات (=اَبرمَتن) رویکردی ویژه بهکارگرفته شده است تا نشان دهد آن چهل دستور رمان ملت عشق حرف اصلی شمس نیستند و برداشت رمان نویس است.