من از دبیرستان اینشتین را دوست داشتم. چرا؟ خدا می داند. جملاتی از او را که بعدها فهمیدم خیلی دقیق ترجمه نشده اند روی دفترهای فیزیکم می نوشتم. تا سالها فکر می کردم فیزیک کوانتوم را او پایه گذاری کرده در حالی که او با آن جمله خدا تاس نمی ریزد der Alte würfelt nicht مخالف فیزیک آماری بود و با ماکس پلانک و یارانش موافق نبود
روزی که به خانه اسپینوزا درهلند رفتم برایم جالب بود که در دفتر یادبودش انیشتین هم امضا کرده بود،عکسی گرفتم شاید روزی آن را پیدا و منتشر کردم. به نظرم او در باور به خدا اسپینوزایی است.یعنی خدایی محصور در طبیعت نه ورای آن.خدایی که بیشتر معنویت گرایان مدرن به آن باور دارند
او در نامهای به تاریخ ۲۴ مارچ ۱۹۵۴ با لحن تندی مینویسد:
“آنچه شما در بارهی اعتقادات مذهبی من خواندهاید دروغی بیش نبوده، دروغی که سیستماتیک تکرار میشود. من معتقد به یک خدای شخصوار نیستم و من این را هرگز انکار نکرده بلکه روشن و واضح بیان نمودهام.
باری چندی پیش خواندم که
یک نامه دستنویسِ یک و نیم صفحهای از آلبرت اینشتین، معروف به “نامه خدا”، در ۴ دتسامبر ۲۰۱۸ در حراجخانه کریستی نیویورک نزدیک به ۳ میلیون دلار به فروش رفت.
اینشتین این نامه را در ۳ ژانویه ۱۹۵۴ و در سن ۷۵ سالگی، یعنی یکسال پیش از مرگش، نوشته است. “نامه خدا” به زبان آلمانی خطاب به اریک گوتکیند، فیلسوف آلمانیِ یهودیتبار، نوشته شده است. این نامه بیش از ۵۰ سال در اختیار یک کلکسیونر شخصی بود و برای اولینبار در سال ۲۰۰۸ میلادی به حراج گذاشته شد.
ترجمه نامه آلبرت اینشتین به فیلسوف آلمانی اریک گوتکیند
پرینستون، ۵۴.۱.۳
آقای گوتکیند عزیز!
در روزهای گذشته به اصرار و تشویق مکرر بروور [ریاضیدانِ و فیلسوف هلندی] بسیاری از بخشهای کتاب شما را خواندم. تشکر فراوان دارم از ارسال کتابتان. آنچه در آن بهویژه نظرم را جلب نمود این بود که رویکرد عملی ما به زندگی و جامعه بشری بسیار مشابه هم است: ایدهآل فراشخصی با تلاش برای رهائی از خواستههای منمرکزی، تلاش برای بهبود و تعالی زندگی با تاکید بر هرآنچه انسانی صِرف میباشد، در عین حال شئ مادی را صرفا بهعنوان وسیله تلقی کردن که نباید به آن نقش تعیین کننده قائل شد. (بهویژه این نحوهی نگاه “غیرآمریکائی آتتیتود” است که ما را بهم پیوند میدهد.) [attitude منش خاص]
با این حال من هرگز بدون تشویقِ بروور مبادرت به خواندن کتاب شما نمیکردم، چرا که آن برای من به زبان غیرقابل فهم نوشته شده است. واژه خدا برای من چیزی نیست جز بیان و حاصل ضعف انسان، تورات و انجیل مجموعهایست از افسانههای احترام برانگیز، اما بسیار ابتدائی. هیچ تفسیری، هر اندازه هم ظریفانه، نمیتواند (برای من) چیزی را در این ارزیابی تغییر دهد. تفسیرهای ظریفانهی بسیار متنوعی از آن وجود دارند ولی در واقع ربطی به متن اولیه ندارند. برای من دینِ تحریف نشدهی یهودِ، مانند همهی دینهای دیگر نمونهی بارزِ خرافات ابتدائی است. و قوم یهود که من با میل، خود را جزو آن میدانم و با آداب و رسومش شدیدا عجین هستم، هیچ منزلت خاصی برای من نسبت به سایر اقوام ندارد. تا آنجا که تجربهام یاری میکند، آنان چندان بهتر از سایر گروههای انسانی نیستند. هرچند که با نداشتن قدرت [در طول تاریخ] خود را از بدترین افراطها دور نگاهداشته باشند. بهغیر از این من هیچ صفتی که آنان را قوم “برگزیده” کرده باشد نمیشناسم.
گذشته از آن، من این را دردناک میدانم که شما ادعای مقام برتر و سعی در دفاع از آن با کشیدن دو دیوار غرور هستید، یکی بیرونی بهعنوان انسان و دیگری درونی بهعنوان یهودی. بهعنوان انسان، از جنبهای مدعی هستید که اصل علیت همگانیست، شامل شما نمیشود. حال آنکه آن را در مورد سایرین میپذیرید و بهعنوان یهودی مدعی امتیازی برای عقیده یکتاپرستی. اما علیتِ محدود اصولا دیگر علیت نیست؛ چنانکه اسپینوزای بیهمتای ما آن را برای نخستینبار با تمام وضوح تشخیص داد. و در اصل تسلطِ باورِ یکتاپرستی نمیتواند نگرش انیمینستی [باور به روح، animistic view] ادیان طبیعی را ملغی کند. با این دیوارها ما فقط خود را فریب میدهیم؛ اما چیزی نصیبِ تلاش اخلاقی ما نخواهد شد؛ بلکه برعکس.
حال پس از آنکه من اختلاف نظر در باورهای فکریمان را کاملا صریح بیان داشتم، برایم محرز است که ما در آنچه اصل میباشد، یعنی در ارزشیابی رفتار آدمی، بسیار بهم نزدیک هستیم. چیزی که ما را از هم جدا میکند تنها همان است که فروید، ضمائم فکری و عقلانی جلوهدادن مینامد. به این خاطر من فکر میکنم که اگر ما در بارهی موضوعات مشخصی صحبت میکردیم همدیگر را خوب میفهمیدیم.
با تشکر صمیمانه و بهترین آرزوها،
آ. اینشتین شما