پیشنگاشت
از فیلسوفان یونانی نقل است که گفته اند:« انسان حیوان ناطق است .» برخی گمان برده اند که نطق به معنای سخن گفتن است در حالی که منظور از آن، اندیشندگی فراغریزی انسان است، زیرا در طبیعت مشاهده میشود که حیوانات در چارچوب بقای خود، می توانند تدبیر کنند اما این فقط انسان است که میتواند مفهومسازی کند. تمدن بشری نیز حاصل همین توانایی تفکر مفهومی انسان است زیرا این نوع تفکر امکان استدلالورزی به انسان میدهد و از همین جا اجازه ظهور چیزی به نام مغلطه در تفکر بشری پیش می آید.
رواج مغلطه گری در نظام حکمرانی و سازمانی
برخی برای اثبات ادعاهای خود به جاي تشریح دلایل، بیان علتها و برهانآوری، میکوشند تا به تأویل و تفسیر نابهجای آیهها، روایتها، و بیتها و..توسل جویند تا ادعاهای خود را پذیرفتنی نشان دهند. گویا نمیدانند پذيرفتن هر سخنی، مشروط به منطقی بودن استدلالهاست نه مدرک و نسب و تعداد مریدان و ادعاهایی که میشود. مغلطهها گاه در ساحت فردی(خوداندیشگی)، بینفردی، سازمانی، ملی یا اغوای خرد بشری بر روی کره زمین رخ می دهند.
تاریخ ایران نیز مانند دیگر کشورها، خالی از انواع مغلطه ورزیها نیست.[1] نگارنده در چند سال اخیر که هر چه بیشتر در چندوچون گفتار دولتمردان و مدیران ایرانی تأمل کرده، بیش از پیش دریافته که چگونه خواسته یا ناخواسته در بسیاری از گفتارها و نوشتارهای خود به دلایل گوناگون شخصیتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و … سفسطه میورزند و مغلطه میکنند.
گهگاهی در فضای اجتماعی- سازمانی ایران، اصطلاحهایی مرسوم و فراگیر می گردند و به عنوان ارزش بهکار گرفته می شوند و عدهای آن را نشانۀ افتخار و فخرفروشی خود میکنند و عدهای نیز این اصطلاح ها را چماق کرده و با آن حریف را میکوبند و او را از میدان به در مینمایند، عدهای هم با استنادهای کلی به سخن بزرگان، ادعاهای پوچ را به گمان خود اثبات میکنند، بی آن که به سخن نظامی بدانند:
بدین مرهم جراحت بست نتوان
بدین دارو ز علت رست نتوان
مغلطهگری در حوزه سازمان
نگاهی گذرا به فضای نظری و اجرایی دانش مدیریت به خوبی آشکار می سازد که ما به سه جریان کلان مغلطهگر روبروئیم:
الف) مدرسان دانشگاهی
ب) مدرسان سازمانی
ج) مدیران اجرایی
هر یک از این گروه بنا به موقعیتی که دارند وغلطه های ویژه خود را دارند. شگفت آن است که این” سوفسطایان مدرکدار سازمانی”،خود را انسان های منطقی نيز می دانند. آدمی نمی داند آیا به راستی اینان نمی دانند که قواعد منطق را در میان آوردند تا هر کس نتواند بگویید: من حقم. تواضعی که بپذیرد باید وزن وجود دانشی خود را به ترازوی منطق بسنجند و بداند که هر سکه زرد نمیتواند ادعای طلا بودن داشته باشد…
که در کلام و نوشتههای مدیران خرد و کلان ایرانی مي شنوم و می بینم. آشفتگی که بازتاب آن را در عمل آنها و نتایج سازمان هاي ايراني میتوان به سادگي ديد.
اهداف
کتاب حاضر با این هدف نوشته شده که تا خوانندگان صادق با مغلطه ها آشنا شوند و به آن مرتکب نشوند و مغلطه ها را در کلام دیگران نیز بشناسند و فریب نخورند.
[1]. از محمود بَدر کفیل وزیر مالیه نقل است:«شما ایران و ایرانی را نمیشناسید، ولی من میشناسم، اصلا برنامه بلندمدت یعنی چه؟من اعتقاد دارم در ایران باید روزمرهگری کرد. من فکر فردا را هم نمیتوانم بکنم آن وقت شما میخواهید نقشه تهیه کنید که پنج سال دیگر چکار بکنید؟!»
ویدئو را در زیر می توان مشاهده کرد